پارت چهل و سوم :

گرشا لیوان چای‌اش را برداشت و از کنار ثمانه سمت دامون گردن کشید:
-هر چی به مادرت می‌گم یه شب بیاد خونه استراحت کنه قبول نمی‌کنه که.
آیشن با سفره از آشپزخانه بیرون آمد:
-والا منم بهش گفتم. می‌گه نمی‌تونم!
دامون چایش را داغ داغ خورد و حرف ایران را به جان خرید:
-دل اندرونت سوخت مادر‌. آخه یه فوت بزن زیرش!
دامون لیوان خالی را زمین گذاشت. گل‌نسا رسید و لیوان را برداشت و

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۶۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    10

    چه مادریه مادر گرشا😅😅

    ۱۲ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    هم نمکیه هم حرص‌دربیار😁😁😁

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.